خاطرات وشیطونیهای فاطیما جون

پست ثابت

فاطیمای خاله سلام

ساعتی الان 9:46 شب هست و تاریخ 26 دی 1390 من این وبلاگ رو ساختم برات تا شیطونیها و شیرین زبونیات اینجا ثبت کنم

خیلی عزیزی گلم

 

پست1

فاطیمای خاله سلام فاطیما کوچولوی ما الان یک سال و دو ماه و 4روز داره و الان بغل مامانش داره شیر میخوره و پاهاشو تکون میده خیلی شیرین شده خیلی زیاد شیطونی هم زیاد میکنه فاطیما خانوم کلمه های بیا.بابا. مامان.دد .نه رو میگه و الان هم داره میدوه و بازی میکنه جیغ میزنه.فاطیما عاشق اتاق خاله هست و خاله هم نمیزاره که بره چون اگه بره اتاق خاله اتاق خاله زلزله میشه وقتی خالش نبینتش دلش واسش لک میزنه فاطیما با دختر خالش آیلین خانوم وسط هال خوابیدن و دارن جیغ میزنن و بازی میکنن.الان هم مامان بزرگ ایلین خانوم اومده عمه و عموش اومدن و آیلین خانوم هم لوس شده و بغل همشون میره فاطیما هم فقط جیغ میزنه دهنش هم ماستی هست. ...
17 دی 1390
1